حرف شیطان
نوشته شده توسط : رسول

آن یکی، «الله» می گفتی شبی

بزرگمهر

تا که شیرین می شد از ذکرش لبی

گفت شیطان: آخر ای بسیارگو

این همه «الله» را «لبیک» کو؟

می نیاید یک جواب از پیشِ تخت

چند «الله» می زنی، با روی سخت

 

او شکسته دل شد و بنهاد سر

دید در خواب، او خَضِر را در خَضَر

گفت: «هین، از ذکر چون وامانده ای؟

چون پشیمانی، از آن کش خوانده ای؟»

گفت: لبیکم، نمی آید جواب

زان همی ترسم، که باشم ردّ باب

گفت: آن «الله» تو «لبیک» ماست

وان نیاز و درد و سوزت، پیک ماست

ترس و عشقِ تو، کمندِ لطف ماست

زیر هر یا ربّ تو، لبیکهاست

(مثنوی، مولوی)





:: بازدید از این مطلب : 567
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : 10 / 8 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: